۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه

ای بر پدر و مادرت ...


همه چی آروم بود
تو خرابش کردی

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

اینجا تهرانه یعنی شهری که ...


باز هم سفر، باز هم تهران
کاش این سفرها به جای دیگری ختم می شد
نمی دانم چرا در کَتَم نمی رود این شهر
کاش لااقل مردمانش گاهی، همدم ام می شدند
فقط گاهی
اما همه دونده اند
چه دوندگانی که فرصت چشم در چشمی هم ندارند

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

دو وجب مانده به صبح

به گمانم آقای صالح علا هر شب توی دلش این را می خواند:

"باز کن دکان که وقت کاسبی است"

۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه

در راستای عنایت کشورهای دوست نیم وجبی، مثل لبنان، گابن و بوسنی و هرز گوین در قطعنامه اخیر


اون که به ما نریده بود، کلاغ دم بریده بود

۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

تو در کنار فراتی ندانی این معنی


تو نیکی می کن و در دجله انداز
که روزی هم خودت در دجله افتی

برچسب‌ها:

۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبه

تقدیم به محمود و اسفندیار، دو عاشق نامی ِ تاریخ ایران

ای جان دو عالم به فدای تو، مشایی!
من مست توام شب شده جانا به کجایی؟
صدعیب کند ملت بی رحم و مروت!
کز عیب بری ای و به جز ماچ نشایی!

برچسب‌ها: