۱۳۸۳ شهریور ۲۲, یکشنبه

برزخ راحتی و عذاب

 

خارج از تمام اعتقادات مذهبی و اخلاقی، و فارغ از صورتهای گونه گون پوشش، آنچه به نام حجاب در جامعه‌ی
نسوان كشور مطرح است٬ چند حالت است:ـ
ـ1ـ بانوي محجبه از روي اختيار پوشش خود را انتخاب كرده است؛ كه اين يا جهت مصونيت از آزار اجتماعي است يا جذاب‌تر شدن نماي ظاهري!ـ
ـ2ـ خانم محجبه مجبور به رعايت حجاب است؛ و اين يا به جهت اجبار خانواده و شرايط حاكم بر محل كار تحصيل است يا به هدف نمايش مزوّرانه‌اي از اعتقادات نداشته!ـ
ميزان پوشيدگي البته به انگيزه رعايت حجاب و نيز ميزان تفاهم شخص با شرايط حاكم٬ متغير است؛ اما آنچه مسلم است اينكه تفاوتي عمده ميان اين دو گروه وجود دارد:ـ
آنان كه خود را به اختيار٬ ملزم به رعايت حجاب مي‌نمايند٬ در شرايط فعلي ايران٬ آسوده‌اند؛ زيرا قوانين حكومتي همسو با آنهاست و بطور نسبي از مقبوليت بيشتري برخوردارند.ـ
ولي آنهايي كه به اجبار پوششي بر خود مي‌گيرند و ديگراني كه به دليل نوع حكومت٬ نمي‌توانند آنگونه كه مي‌خواهند جامه به تن كنند٬ در برزخي ناگريز٬ معلّق مانده‌اند.ـ
اجبار حجاب بهتر است يا آزادي در پوشش؟ آيا آزادي يعني عُريان گردي؟ آيا مي‌توان جامعه را آزاد گذاشت تا همه تكليفشان را بدانند؟ اگر از امروز اعلام شود كه ديگر حجاب الزامي نيست٬ ايرانِ‌فردا چگونه خواهد بود؟ آيا مردم ما ظرفيت اين چنين وضعي را دارند؟
آيا ميان رضاخان كه مي‌خواست مردم را به زور٬ متمدن كند (كشف حجاب) و اكنون كه مي‌خواهند ايشان را به اجبار به بهشت بفرستند (الزام حجاب) تفاوتي هست؟